مشروح سخنان فرید عصر | ضرورت تربیت ذهن قصهگو برای نسل جدید
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مراسم نکوداشت شهید محسن صالحی حاجیآبادی نویسنده کودک و نوجوان، با عنوان "رد پایی بر آسمان" در تجلیل از این طلبه ایثارگر و با حضور اهالی فرهنگ و ادب و هنر و خانواده محترم ایشان از ساعت ۱۸ تا ۲۰ چهارشنبه ۵ تیرماه در محل سرای ناشران قم برگزار شد.
در بخشی از این مراسم دکتر فریدالدین فرید عصر، پژوهشگر عرصه داستان نویسی در سخنانی با اشاره به قدرت داستاننویسی شهید صالحی حاجی آبادی و اهمیت ویژهی هنر داستاننویسی در عصر حاضر، سخنان بسیار مهمی ایراد کرد که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت.
فرید عصر، در ابتدای سخنان خود با اشاره به این که بسیاری از کسانی که تصور کاملی از مفهوم انتقال پیام ندارند و حتی تا اندازهای تصورشان از آن هم غیرواقعی است و در نتیجه از مسالهی انتقال پیام در قصه و نحوهی تاثیرگذاری آن بر مخاطب نیز اطلاعی ندارند، بنابراین به مرور زمان ارادتشان نسبت به قصهگوها کم میشود و آنها را انسانهایی پرمدعا و پرگو میدانند.
فرید عصر کنایه آمیز ادامه داد: البته این افراد به خاطر اقبال عمومی که بر اهل هنر هست نمیخواهند و یا نمیتوانند زیاد موضع صریحی در مقابل اهل داستان بگیرند، ولی به هر حال در دل خیلی ارادتی نسبت به این ماجرا ندارند.
وی گفت: منهای اینکه در مجلسی حضور داریم که دربارهی شهید بزرگواری جمع شدهایم صحبت کنیم میخواهم تاکید کنم که فرصت مناسبی است تا نسبت به مقام قصهگویی ایشان توجه کنیم و ویژگیهای ذهن قصهگو را به طور خاص مرور کنیم و ببینیم چه ویژگیهایی دارد و اگر اینها بررسی شوند شاید نگاه مخاطب به قصهگوها تغییر کند.
تأکید بر نیاز جامعهی امروز به تربیت ذهن قصهگو
دکتر فرید عصر شرایط جامعهی امروز را به گونهای دانست که به پرورش ذهن قصهگو به شکل ضروری احتیاج دارد. از نظر او، اگر بخواهیم جامعهی سالم و پویایی داشته باشیم، در کنار کارهای دیگری که انجام میدهیم برای تربیت فرزندانمان باید به سمت تربیت یک ذهن قصه گو تلاش و حرکت کنیم.
ویژگیهای ذهن قصهگو
فرید عصر اولین ویژگی ذهن قصهگو را آغاز به ساختن قصه در مواجهه با حوادث زندگی عنوان کرد و ادامه داد، این ذهن گاهی قصه را برای دیگران تعریف میکند و گاهی ممکن است برای خودش تعریف کند یعنی روایت برای دیگران یا روایت برای خود.
فرید عصر گریزی هم به چرایی ضرورت تربیت ذهن قصه گو زد و گفت؟ اول اینکه، چون یک ذهن قصه گو و قصهپرداز یک ذهن فعال است.
دوم اینکه قدرت تحلیل دارد و اهل بصیرت است. همچنین ذهن قصه گو اهل دقت در جزئیات است و با اینکه سرشار از منطق است همزمان پر از احساس نیز هست.
او ویژگی دیگر ذهن قصهگو را دین پذیری عمیق دانست، و قصهگو را جامعه شناس و مردم شناس. به نظر فرید عصر، ذهن قصهگو، گوش را شنوا و چشم را بیناتر میکند. با اینکه اهل مدارا با ذهنهای دیگر است علیرغم آن، به باور خود نیز به معنای واقعی کلمه متعهد است. دغدغه دارد و جداً هدایتگر است.
آیا این ویژگیها برای ذهن قصهگو یک ادعا است یا واقعیت دارد؟
فرید الدین فرید عصر جواب این سوال احتمالی ذهن مخاطب را نیز در چنته داشت و اینچنین گفت که: ممکن است بگویید اینها ادعایی بیش نیست، چگونه یک ذهن این همه توانایی دارد؟ وقتی میگوییم کسی قدرت تحلیل خوبی دارد منظور این است که مسائل و حوادث را در زمان و مکان و در ارتباط با شخصیتها تجزیه، تحلیل و علتیابی میکند.
این مورد دقیقا با مفهوم روایت و روایتگری امکان پذیر است. ما با روایت کردن حوادث را در زمان مرتب میکنیم. گاهی توالی اتفاقات را در زمان خطی میچینیم و مرتب میکنیم و گاهی زمان را پس و پیش میکنیم، جابجا میکنیم، به عقب برمیگردیم و جلوتر میرویم به عنوان قصهگو و اینگونه تاثیر و تاثر حوادث را بر هم میفهمیم. اینکه حوادث چگونه بر هم اثر میگذارند را میفهمیم. اینکه کدام حادثه بود که فلان حادثه را خلق کرد.
مردم در زندگی عادی کمتر متوجه تاثیر و تاثر حوادث نسبت به هم میشوند، ولی قصه گو کارش همین است که با روایت حوادث را در زمان میچیند. نتیجهی این کار یافتن قدرت تجزیه و تحلیل است. نتیجه این میشود که قصه پرداز به راحتی هر تحلیلی را قبول نمیکند. برعکس، خودش سعی میکند تحلیل داشته باشد و هر ماجرایی را خود بررسی کند.
فرید عصر ادامهی صحبتش را با تشبیه اهل سیاست به قصه گوها ادامه داد: از این جهت اهل سیاست شبیه قصه گوها هستند که اهل سیاست نیز سناریو و داستانی را طراحی میکنند و در جامعه اجرا میکنند و شخصیتهای سناریوهای آنها مردم اند، با این تاکید که اغلب مردم نمیدانند چه قصهای را برای چه کسی بازی میکنند و نمیدانند کدام بخش را در حال اجرا هستند، اما با وجود این مردم ما اهل سیاست را خیلی جدی میگیرند.
چرا ذهن قصهگو در بند یک روایت نمیماند؟
دکتر فرید عصر ادامه داد: ذهن قصه گو در بند یک روایت نمیماند. مثلا ممکن است در یک دورهای شکل خاصی از یک روایت در مورد دفاع مقدس شکل گرفته باشد. حالا ممکن است قصهگویی بخواهد با روایتی طنز با آن مواجه شود ممکن است در مقابل او واکنشهایی اتفاق بیفتد، اما به مرور و آرام آرام پذیرفته میشود. مثل همین اتفاقی که برای شهید صالحی افتاد، برخوردهایی که با او شد و بعد کم کم پذیرفته شد.
وقتی قصهگو بداند که نسبت به یک واقعه در یک نقطهای قرار گرفته و سعی کند زاویهی خود را به آن ماجرا تغییر دهد در نتیجه، چون زاویهی دیدهای بیشتری را تجربه میکند پس قصهگو با روایتهای دیگر آشناتر شده و با آنها جنگ نمیکند. بلکه آنها را تحمل میکند. این کار را دیگران انجام نمیدهند آنها هستند که او را تحمل نمیکنند.
این مساله که قصه گویی زوایای دید بیشتری به انسان میبخشد نشانگر ضرورت تربیت ذهن قصهگو است
دکتر فرید عصر دیگر ویژگی ذهن قصهگو را اهل اقناع بودن ذهن قصهگو و نه اهل اثبات بودن آن دانست و گفت: بر عکس مجامع آموزشی ما، بیشتر و حتی عموم باورها، داشتهها، و سبک زندگی مردم و معارفی که با آن زندگی میکنند به شیوههای اقناعی دریافت شده اند.
اینجاست که اهمیت کسانی که با شیوهی اقناعی کار میکنند بیشتر مشخص میشود. مردم حتی بیشتر دینداری خود را با روشهای اقناعی دریافت میکنند. داستانها و گزارههای هنری با شیوههای اقناعی به مردم میرسد. ذهن قصه گو با قصه گفتن مردم را نسبت به یک پیام اقناع میکنند.
ویژگی بارز شیوههای اقناعی
از ویژگیهای بارز شیوههای اقناعی این است که پر رمز و راز هستند. در مرکزیت هر گزارهی اقناعی یک گره و رازی است که لذت خواننده در گشایش این گره است و یا حتی بعضی وقتها این گره، راز آلود میماند و همین رازآلودگی اقناع کنندهی مخاطب است. کشش قصهها هم مربوط به همین ماجراست. پدیدههای دینی هم اینگونهاند. به طور مثال همینکه مردم یک ذات لایتناهی غیر قابل وصفی را میپرستند خود یک امر رازآلود است. انبیا مردم را برای رو کردن به این معارف اقناع میکردند تا جرات کنند در مسیری رمزآلود گام بردارند. قصهگوها عمیقا دین پذیرند و با دین مقابله نمیکنند، چون اساسا با پدیدههای رمز آلود آشنایند.
چوبی که قصهگوها میخورند
قصه گو و قصه پرداز ذهن شخصیت شناسی دارد. سالها در پی شناخت مردم و اصناف مختلف است و با همهی اقشار مردم ارتباط دارد. مسائل مردم را قبل از سازمانهای رصدگر و نهادهای آماری میفهمند. گاهی قصه گوها چوب همین زود فهمیدن خود را میخورند چرا که زودتر مشکلات آینده را میفهمند و آن را در قصههای خود جا میدهند و اغلب به همین دلیل متهم به سیاهنمایی شوند.
عجایبی در حوزه و دانشگاه
دکتر فرید عصر اصل با نگاهی آسیب شناسانه نسبت به نظام آموزشی رایج در حوزه و دانشگاه گفت: از عجایب است که در حوزهها و دانشگاههای ما طلبهی ما سالهای متمادی صرفا از روشهای استدلالی و اثباتی استفاده کرده و با آنها درگیر است بی آنکه به این توجه کنند که فهم مردم و دیندار کردن مردم غیر از اثبات دین است و باید به این هم فکر کنیم که طلبهی ما باید به روش اقناعی مردم را به سمت دین سوق دهد.
فرزندان ما بدون ذهن قصهگو مثل سربازی بدون سلاح در میدان جنگ هستند
ما بخواهیم یا نخواهیم ۲۸ میلیون نفر با سن متوسط ۱۹ سال روزانه یک و نیم ساعت بازی میکنند. بازیهایی که بنمایهی آنها قصه است. لاجرم اگر ما فرزندان را با ذهن قصهگو تربیت کرده باشیم در مقابل اینها منفعل نخواهند بود. اگر فرزندان را قصه گو تربیت نکرده باشیم به این میماند که آنان را به میدان جنگ بفرستیم و به او بگوئیم برو زخم بخور تا یاد بگیری. به هرحال در جامعهی ما ضرورت تربیت ذهن قصه گو درک نشده است.
شهید صالحی هم در میدان جنگ اصغر جنگید و هم گامهایی برداشت که در تربیت ذهن قصه گو میتواند نقش موثری ایفا کند. آثار این شهید مصداق عالی آیهایست با این مفهوم که کلمهی طیبه و سخن پاکیزه مثل درخت طوبی است که ریشه در زمین دارد و شاخه هایش سر به آسمان میساید و میوه هایش در دسترس است./918/ز504/س
خبرنگار: محمد اصغری مرجانلو
گزیده ای از خبر را می توانید در کلیپ صوتی زیر بشنوید